این سایت سعی دارد سایت های برتر سراسر ایران را معرفی کند ما با نمایش دادن پیش نمایشی از سایت، کاربران را به دیدن کامل مطالب سایت های معرفی شده دعوت میکنیم فلذا هیچ لینک، عکس، و متنی از سایت های معرفی شده کپی نمیشود.

    شعر نوروزی حافظ

    دسته بندی :
    1. نکس
    2. مطالب سایت

    مهدی

    بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟

    شعر نوروزی حافظ را از این سایت دریافت کنید.

    شعر نوروزی حافظ ؛ اشعار زیبای حافظ در مورد نوروز و فصل بهار

    شعر نوروز حافظ شیرازی، شعر درباره نوروز از حافظ : زیباترین اشعار و غزلیات حافظ به مناسبت عید نوروز و فرا رسیدن فصل بهار

    شعر نوروزی حافظ ؛ اشعار زیبای حافظ در مورد نوروز و فصل بهار

    زیباترین اشعار و غزلیات حافظ به مناسبت عید نوروز و فرا رسیدن فصل بهار

    اشعار و غزلیات حافظ درباره نوروز

    نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد

    عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد

    ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد

    چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد

    این تطاول که کشید از غم هجران بلبل

    تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد

    گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر

    مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد

    ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی

    مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد

    ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید

    از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد

    گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت

    که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد

    مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود

    چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد

    حافظ از بهر تو آمد سوی اقلیم وجود

    قدمی نه به وداعش که روان خواهد شد

    ******

    نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی

    که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی

    من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش

    که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی

    چنگ در پرده همین می‌دهدت پند ولی

    وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی

    در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است

    حیف باشد که ز کار همه غافل باشی

    نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف

    گر شب و روز در این قصه مشکل باشی

    گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست

    رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی

    حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد

    صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی

    ******

    ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی

    از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

    چو گل گر خرده‌ای داری خدا را صرف عشرت کن

    که قارون را ضررها داد سودای زراندوزی

    ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است

    که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی

    به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی

    به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی

    چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست

    مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی

    طریق کام بخشی چیست ترک کام خود کردن

    کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی

    سخن در پرده می‌گویم چو گل از غنچه بیرون آی

    که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی

    ندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیست

    مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی

    می‌ای دارم چو جان صافی و صوفی می‌کند عیبش

    خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی

    جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع

    که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی

    به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم

    بیا ساقی که جاهل را هنیتر می‌رسد روزی

    می اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش

    که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزی

    نه حافظ می‌کند تنها دعای خواجه تورانشاه

    ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی

    جنابش پارسایان راست محراب دل و دیده

    جبینش صبح خیزان راست روز فتح و فیروزی

    فال حافظ

    برای فال گرفتن از دیوان حافظ شیرازی روی دکمه زیر کلیک فرمایید

    فال حافظ شیرازی

    منبع مطلب : www.coca.ir

    اشعار زیبای حافظ درباره نوروز

    شعر نوروز ،شعر دو بیتی در مورد بهار ، شعر در وصف بهار ،شعر سال نو ،شعر های دو بیتی درباره بهار ،شعر در مورد نوروز ، شعر درباره نوروز ،شعر نوروزی، شعر بهار از حافظ ،دو بیت شعر در مورد بهار،

    اشعار زیبای حافظ درباره نوروز

    مجموعه: شعر و ترانه

    شعر نوروز

    خواجه شمس‌الدین محمد شیرازی متخلص به "حافظ"، غزلسرای بزرگ و از خداوندان شعر و ادب پارسی است. وی حدود سال ۷۲۶ هجری قمری در شیراز متولد شد. دیوان اشعار او شامل غزلیات، چند قصیده، چند مثنوی، قطعات و رباعیات است. وی به سال ۷۹۲ هجری قمری در شیراز درگذشت. آرامگاه او در حافظیهٔ شیراز زیارتگاه صاحبنظران و عاشقان شعر و ادب پارسی است.

    ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی

    از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

    چو گل گر خرده‌ای داری خدا را صرف عشرت کن

    که قارون را غلط‌ها داد سودای زراندوزی

    ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است

    که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی

    به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی

    به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی

    چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست

    مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی

    طریق کام بخشی چیست ترک کام خود کردن

    کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی

    سخن در پرده می‌گویم چو گل از غنچه بیرون آی

    که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی

    ندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیست

    مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی

    می‌ای دارم چو جان صافی و صوفی می‌کند عیبش

    خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی

    جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع

    که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی

    به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم

    بیا ساقی که جاهل را هنیتر می‌رسد روزی

    می اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش

    که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزی

    نه حافظ می‌کند تنها دعای خواجه تورانشاه

    ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی

    جنابش پارسایان راست محراب دل و دیده

    جبینش صبح خیزان راست روز فتح و فیروزی

    حافظ

    شعر در وصف بهار از حافظ

    ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید

    وجه می می‌خواهم و مطرب که می‌گوید رسید

    شاهدان در جلوه و من شرمسار کیسه‌ام

    بار عشق و مفلسی صعب است می‌باید کشید

    قحط جود است آبروی خود نمی‌باید فروخت

    باده و گل از بهای خرقه می‌باید خرید

    گوییا خواهد گشود از دولتم کاری که دوش

    من همی‌کردم دعا و صبح صادق می‌دمید

    با لبی و صد هزاران خنده آمد گل به باغ

    از کریمی گوییا در گوشه‌ای بویی شنید

    پیشنهاد ویژه

    نمیدونی با پیمان شکنی همسرت چیکار کنی؟ اینجا شرکت کن!

    چرا دیگر قد بلند شدن یک آرزو نیست ؟!

    تو رابطه مشکل دارین؟ از اینجا کمک بگیر و حلش کن

    دامنی گر چاک شد در عالم رندی چه باک

    جامه‌ای در نیک نامی نیز می‌باید درید

    این لطایف کز لب لعل تو من گفتم که گفت

    وین تطاول کز سر زلف تو من دیدم که دید

    عدل سلطان گر نپرسد حال مظلومان عشق

    گوشه گیران را ز آسایش طمع باید برید

    تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد

    این قدر دانم که از شعر ترش خون می‌چکید

    حافظ

    اشعار حافظ در مورد نوروز

    رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید

    وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید

    صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست

    فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید

    ز میوه‌های بهشتی چه ذوق دریابد

    هر آن که سیب زنخدان شاهدی نگزید

    مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب

    به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید

    ز روی ساقی مه وش گلی بچین امروز

    که گرد عارض بستان خط بنفشه دمید

    چنان کرشمه ساقی دلم ز دست ببرد

    که با کسی دگرم نیست برگ گفت و شنید

    من این مرقع رنگین چو گل بخواهم سوخت

    که پیر باده فروشش به جرعه‌ای نخرید

    بهار می‌گذرد دادگسترا دریاب

    که رفت موسم و حافظ هنوز می نچشید

    حافظ

    شعر های نوروزی شاعران نامی

    شعر در مورد نوروز

    نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی

    که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی

    من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش

    که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی

    چنگ در پرده همین می‌دهدت پند ولی

    وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی

    در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است

    حیف باشد که ز کار همه غافل باشی

    نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف

    گر شب و روز در این قصه مشکل باشی

    گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست

    رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی

    حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد

    صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی

    حافظ

    گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته 

    منبع مطلب : www.beytoote.com

    میخواهید جواب یا ادامه مطلب را ببینید ؟
    مهدی 12 روز قبل
    4

    بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟

    برای پاسخ کلیک کنید