عاقبت زبیر چه شد
مهدی
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟
عاقبت زبیر چه شد را از این سایت دریافت کنید.
زبیر بن عوام
زبیر بن عوام
زبیر بن عوام
مشخصات فردی
نام کامل زبیر بن عوام قرشی اسدی
کنیه ابوعبدالله
خویشاوندان خدیجه بنت خویلد
درگذشت در جنگ جمل (۳۶ق)
نحوه درگذشت به دست عَمرو بن جُرموز
مشخصات دینی
زمان اسلام آوردن جزء نخستین گروندگان/ پس از ابوبکر
حضور در جنگها اکثر غزوات پیامبر(ص)
هجرت به حبشه و مدینه
دلیل شهرت حضور در جنگ جمل بر ضد امام علی (ع)
دیگر فعالیتها مخالفت با شورای سقیفه و خلفای سه گانه
عضو شورای شش نفره و رأی به خلافت امام علی(ع)
مشارکت در قتل عثمان
از سران جنگ جمل علیه امام علی(ع)
زُبیر بن عَوّام بن خُوَیلَد از صحابه رسول خدا(ص) و برادرزاده حضرت خدیجه همسر پیامبر(ص) که در ۸ یا ۱۵ سالگی اسلام آورد و همواره در کنار پیامبر بود. پس از رحلت حضرت محمد(ص)، زبیر حکم شورای سقیفه را نپذیرفت و از خلافت حضرت علی(ع) دفاع و با عمر بن خطاب بحثهای بسیاری کرد. او همچنین از شورای شش نفره منتخب خلیفه دوم بود که در آن شورا نیز به نفع حضرت علی(ع) رأی داد. وی در شورش و قتل عثمان نقش مؤثری داشت و برای خلافت حضرت علی(ع) کوشید. اما در همان اوایل خلافت حضرت علی(ع) به همراهی طلحه و عایشه و برخی دیگر که به ناکثین شهرت یافتند، جنگ جمل را علیه حضرت علی(ع) سامان داد و در همین جنگ به قتل رسید.فهرست
۱ نسب
۲ ازدواج با دختر ابوبکر
۳ در زمان پیامبر ۳.۱ اسلام زبیر ۳.۲ قبل از هجرت ۳.۳ در مدینة النبی ۳.۴ پیمان برادری ۳.۵ حضور در غزوهها ۴ زبیر و خلفا
۴.۱ مخالفت با خلافت ابوبکر
۴.۲ بدگویی عمر از زبیر
۴.۳ مشارکت در قتل عثمان
۵ زبیر و حضرت علی(ع)
۵.۱ راوی حدیث غدیر ۵.۲ در کنار علی(ع) ۵.۳ فتنه جمل
۵.۳.۱ ملاقات زبیر و علی(ع) در میان دو سپاه
۶ کشته شدن زبیر ۷ توبه زبیر ۸ پیدا شدن قبر ۹ فرزندان ۹.۱ عبدالله بن زبیر ۹.۲ دیگر فرزندان ۱۰ دارایی ۱۱ پانویس ۱۲ منابع
نسب
زبیر بن عوام با کنیه ابوعبدالله، برادرزاده خدیجه[۱] است. پدرش عوّام (برادر حضرت خدیجه) در جنگ فجار کشته شد.[۲] مادرش صفیه دختر عبدالمطلب یعنی عمه حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) بود.[۳] برخی آل زبیر را مصریتبار دانسته و انتساب ایشان به خاندان اصیل قریش را نمیپذیرند، این گروه به روایتی استناد میکنند که بر اساس آن خویلد بن اسد در سفر مصر، عوام را با خود به مکه آورد و در واقع عوام پسرخوانده اوست.[۴]
ازدواج با دختر ابوبکر
زبیر با اسماء دختر ابوبکر ازدواج کرد.[۵] این ازدواج را اولین ازدواج از طریق متعه دانستهاند.[۶] او پس از چندی اسماء را طلاق داد.[۷] برخی نیز گفتهاند زبیر وی را به شدت زد و وی به پسرش عبد الله پناه برد٬ زبیر تهدید کرد اگر جلو بیاید مادرش را طلاق خواهد داد لیکن عبد الله آمد و مادرش را از دست او خلاص کرد. پس اسماء تا آخر عمر پیش وی ماند.[۸]
در زمان پیامبر
اسلام زبیر
منابع تاریخی، اسلام زبیر را بعد از مسلمان شدن ابوبکر نوشتهاند، بعضی گفتهاند وی در آن هنگام ۸ ساله بوده است[۹] اما بعضی دیگر از مورخان وی را در آن هنگام نوجوانی ۱۵ ساله دانستهاند.[۱۰] در گزارشی عنوان شده که وی با حضرت علی(ع) همسن بوده است[۱۱] که در این صورت نمیتواند در سن هشتسالگی اسلام آورده باشد و به نظر همان ۱۵ سالگی درست مینماید.[]
زبیر را پنجمین یا ششمین گرونده به اسلام میدانند.[۱۲] از آنجا که نوهاش هشام بن عروة بن زبیر، اسلام آوردن وی را گزارش کرده است[۱۳] بدین سبب احتمال اینکه درباره زمان اسلام آوردن او اغراق شده باشد، وجود دارد.[۱۴]
برخی روایت کرده اند که پیامبر فرمود: «الزُّبَیْرُ ابْنُ عَمَّتِی، وَ حَوَارِییَّ مِنْ أُمَّتِی»[۱۵]؛یعنی زبیر پسر عمه و یاورم از امت من است. این روایت در منابع اولیه شیعی نقل نشده است،[۱۶] اما با فرض پذیرش سند روایت، تشبیه زبیر به «حواری»، به جهت یاری رساندن و کمکهای او به پیامبر(ص) بوده است.[۱۷]
او از پیامبر احادیث متعددی نقل کرده است.[۱۸]
قبل از هجرت
اخبار زیادی درباره زبیر قبل از هجرت وجود ندارد جز اینکه وی جزء مهاجرین به حبشه به شمار آمده است.[۱۹] هنگامی که زبیر و دیگر مهاجرین به حبشه در آنجا به سر میبردند شایع شد که قریش به اسلام گرویدهاند، بدین جهت بعضی از مهاجرین از جمله زبیر به مکه بازگشتند.[۲۰]
در مدینة النبی
از جمله گزارشهایی که در مورد زبیر نقل شده است٬ حضور او در سنگسار مردی بود که خود به زنا اقرار کرده بود. مردم به فرمان پیامبر او را برای اجرای حکم بردند٬ ولی او از حفره فرار کرد. زبیر با استخوان شتری او را زد و بر زمین افکند و مردم سنگسارش کردند. وقتی خبر به پیامبر رسید٬ فرمود چرا اجازه ندادید برود؟ او خودش اقرار کرده بود و میتوانست از اقرارش برگردد. اگر علی در کنارتان بود هرگز گمراه نمیشدید.[۲۱]
نقل شده است آیه شریفه يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوت[ نساء–۶۰] درباره زبیر است که چون با مردی یهودی بر سر باغی اختلاف پیدا کرد٬ گفت من به داوری ابن شیبه یهودی راضی هستم اما مرد یهودی گفت من به داوری محمد راضی هستم٬ پس آیه شریفه نازل گردید و رجوع به حاکم طاغوت را تقبیح کرد.[۲۲]
پیمان برادری
یکی از اقداماتی که پیامبر(ص) پس از هجرت به مدینه، انجام داد برقراری عقد اخوت بین مسلمانان بود، در آن هنگام، بین زبیر و عبدالله بن مسعود پیمان برادری بسته شد.[۲۳] در روایتی دیگر، پیمان برادری میان زبیر و سَلَمَة بن سَلامَة بن وَقش یاد شده است.[۲۴]
حضور در غزوهها
گفته شده است که زبیر در هیچ یک از غزوات غایب نبوده است.[۲۵] حضور او در جنگ بدر،[۲۶] احد و فتح مکه گزارش شده است.[۲۷]
زبیر و خلفا
مخالفت با خلافت ابوبکر
پس از رحلت پیامبر(ص)، زبیر جزء مخالفین سقیفه بود. عمر بر بالای منبر گفته بود علی و زبیر و چند تن دیگر از ما تخلف کرده در خانه فاطمه ماندند.[۲۸] هنگامی که مهاجمان برای اخذ بیعت از علی به آن خانه حمله کردند، زبیر شمیشیر کشیده و به آنان حمله کرد و گفت: یا مَعشَرَ بَنی عَبدِالمُطلّب، أ یفعَلُ هذا بِعَلی وَ اَنتُم أحیاء؟ (ای فرزندان عبدالمطلب شما زنده باشید و با علی(ع) چنین برخوردی شود؟)
قتل عبدالله بن زبير در مكه
قتل عبدالله بن زبير در مكه
پرش به ناوبری پرش به جستجو تقویم هجری قمری
روز واقعه:17 جمادی الاول
سال 73 هجری قمری
عبدالله بن زبیر يكي از مخالفان حكومت يزيد بن معاويه بود كه در اواخر رجب سال 60 هجري قمري به خاطر امتناع از بيعت با عامل يزيد بن معاويه در مدينه منوره، از اين شهر گريخت و به مكه پناهنده شد.
در آن هنگام امام حسين علیهالسلام نيز بر ضد يزيد قيام كرده و به مكه معظمه مهاجرت كرده بود و پس از دعوت كوفيان، جهت بر عهده گرفتن رهبري قيام مردمي اهالي كوفه به سوي عراق رهسپار گرديده بود.
با وجود شخصيت ممتاز امام حسين علیهالسلام و علني شدن قيام وي بر ضد دستگاه جائرانه بنیاميه مكاني براي خودنمايي و شخصيتسازي عبدالله بن زبير باقي نبود. وليكن پس از شهادت امام حسين علیهالسلام و فراگيرشدن نفرت عمومي نسبت به يزيد و دستگاه بنياميه، فرصتي براي عبدالله بن زبير به وجود آمد تا از اين وضعيت به نفع خويش سود برد.
وي در آخرين سال عمر يزيد بن معاويه بر ضد وي در مكه قيام كرد و در برابر هجوم سپاهيان شام ايستاد و از ورود آنان به مكه معظمه جلوگيري نمود و اين شهر مقدس را در تصرف خويش درآورد. پس از هلاكت يزيد بن معاويه در سال 64 هجري قمري و جانشيني فرزندش معاويه، موقعيت عبدالله بن زبير مستحكمتر گرديد. اما پس از مرگ معاويه دوم و درهم ريختگي دستگاه بنیاميه فرصتي استثنايي براي عبدالله بن زبير به وجود آمد و بسياري از شهرها و مناطق اسلامي را در تصرف خويش درآورد و حتي نزديك بود كه شام را نيز تصرف کند.
اما مروان بن حكم، با همكاري عبيدالله بن زياد و ساير امويان و بازماندگان حكومت يزيد در شام به حكومت رسيد و مدت كوتاهي خلافت نمود و پس از مرگ او فرزندش عبدالملك به حكومت رسيد. با آغاز خلافت عبدالملك، جان تازهاي به كالبد متعفن امويان دميده شد و او اقتدار آنان را دوباره به شاميان برگردانيد.
از آن زمان نبرد متعدد ميان سپاهيان اموي و سپاهيان عبدالله بن زبير آغاز شد. وليكن به تدريج سپاهيان شام صحنه را بر سپاهيان عبدالله بن زبير تنگ كرده و شهرها را يكي پس از ديگري از تصرف آنان بيرون آوردند و آنان را بسوی مكه معظمه، وادار به عقبنشيني كردند و تنها اين شهر را براي عبدالله بن زبير باقي گذاشتند.
سرانجام در ذی القعده سال 72 قمري سپاهيان اموي به فرماندهي حجاج بن یوسف ثقفی به مكه نيز هجوم آورده و اين شهر مقدس را در محاصره خويش درآوردند ولي با مقاومت سرسختانه پيروان عبدالله بن زبير روبرو گرديدند. حجاج بن يوسف با كار گذاشتن پنج دستگاه بزرگ منجنيق شهر مكه را سنگباران كرد و حتي بستههاي نفتي را به همراه سنگها در ميان خانههاي اهالي مكه ميانداخت و آتشسوزيهاي متعدد و خرابيهاي زيادي به وجود آورد و در نتيجه، تعداد زيادي از مردم كشته و زخمي شدند. مردم اين شهر از هر جهت در محاصره و تنگنا و از جهت بهداشتي، اقتصادي و رواني در وضعيت بسيار سختي قرار گرفتند.
محاصره شهر مكه و سنگباران آن به مدت شش ماه و نيم ادامه يافت. خانه خدا (كعبه معظمه) و مسجدالحرام نيز از آسيب اين هجوم وحشيانه در امان نماندند. در اين مدت اكثر اهالي مكه از شهر خارج شده و تسليم شاميان گرديدند و تنها پيروان عبدالله بن زبير مقاومت ميكردند. آنان نيز روز به روز كمتر شده و تنها عده اندكي با عبدالله بن زبير در داخل مسجدالحرام مقاومت كرده و سرسختي نشان ميدادند. تا اين كه در روز هفدهم جمادی الاول سال 73 قمري، سنگي به نزديكي عبدالله بن زبير فرود آمد و تركشهاي آن عبدالله بن زبير را فراگرفت و او را به هلاكت رسانيد.
پس از هلاكت وي سپاهيان حجاج وارد مكه معظمه و مسجدالحرام شده و حرمت اين مكان مقدس را نگه نداشتند و در داخل مسجدالحرام، خونريزي بزرگي به راه انداختند و سر عبدالله بن زبير و تعدادي از ياران وي را از بدن جدا كرده و براي عبدالملك بن مروان در شام فرستادند و بدين سان به حكومت هشت ساله زبيريان پايان بخشيدند.[۱]
پانویس
پرش به بالا
↑ نك: المحبر (محمد بن حبيب بغدادي)، ص 24؛ البداية والنهاية (ابن كثير)، ج 8، ص 362، ص 373؛ الامامة والسياسة (دينوري)، ج 2، ص 24.
منابع
سيد تقى واردى، روز شمار تاريخ اسلام، جلد چهارم، ماه جمادی الاول
ردهها: 17 جمادی الاولوقایع ماه جمادی الاولسال ۷۳ هجری قمری
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟