عکس اسکندر مقدونی
مهدی
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟
عکس اسکندر مقدونی را از این سایت دریافت کنید.
حقایقی جالب و خواندنی درباره اسکندر مقدونی
دراین گزارش قصد داریم ۲۰ حقیقت جالب در مورد اسکندر مقدونی را باهم مرور کنیم.
۰۰:۰۳ - ۱۶ آبان ۱۴۰۰ ۷۹۵۶۷۰۴
وبگردی وبگردی نظر دادن اشتراک گذاری دانلود PDF
حقایقی جالب و خواندنی درباره اسکندر مقدونی
دراین گزارش قصد داریم ۲۰ حقیقت جالب در مورد اسکندر مقدونی را باهم مرور کنیم.
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،اسکندر سوم مقدونی یکی از موفقترین و مشهورترین فرماندهان نظامی جهان است و کمتر کسی را میتوان یافت که تا به حال نام این شخصیت تاریخی به گوشش نخورده باشد! زمانی که اسکندر تنها بیست سال سن داشت، تاج و تخت پادشاهی مقدونیه در سال ۳۳۶ قبل از میلاد به او به ارث رسید. وی در دوران سلطنت خود امپراتوری هخامنشی را شکست داد و پادشاه وقت این امپراتوری، یعنی داریوش سوم، را سرنگون کرد. سپس لشکرکشی و فتوحات خود را تا سمت پنجاب هند نیز ادامه داد.
اسکندر توانست قبل از مرگش (۳۲۳ سال پیش از میلاد مسیح) یکی از بزرگترین امپراتوریهای تاریخ تشکیل دهد و برای همیشه نامش را در دفتر تاریخ جاودان کند.
۱- نام پدر اسکندر، فلیپ دوم مقدونی بودفیلیپ دوم، یکی از پادشاهان بزرگ امپراتوری مقدونی بود که توانست در جنگ چائرونیه (Chaeronea) دو منطقه آتن و تبس را شکست دهد. این پادشاه مقدونی به دنبال پایهگذاری فدراسیون ایالتهای یونانی معروف به قرنتس (Corinth) بود تا خودش را به عنوان رهبر آن معرفی کند.
۲- اصلاحات نظامی فلیپ دوم در موفقیت اسکندر مقدونی بسیار تاثیر گذار بودارتش جنگ ستیز و بیرحم مقدونی یکی از بارزترین ویژگیهای این امپراتوری بود که توسط پادشاه فلیپ در آن زمان پایهگذاری شده و توانست به شدت قدرتمند شود. او پیاده نظامهای فالانکس، سواره نظام، تجهزات محاصره و سیستم استدلالی را درون ارتش خود راهاندازی و توسعه داد. به لطف اصلاحاتی که این پادشاه در زمان فرمانروایی خود انجام داد، اسکندر مقدونی پس از جانشینی توانست بهترین ارتش را در آن دوران به ارث ببرد.
۳- اسکندر مقدونی توسط ارسطو تعلیم دیداسکندر مقدونی توسط یکی از مشهورترین فیلسوفان تاریخ جهان یعنی ارسطو تعلیم و آموزش دید. فیلیپ دوم این فیلسوف را در ازای بازسازی خانه استاگاریای (Stageria) ارسطو که کاملاً تخریب شده بود، به استخدام درآورد تا فرزندش یعنی اسکندر سوم مقدونی تحت نظر او به تحصیل بپردازد.
۴- فیلیپ دوم ترور شدامپراتوری مقدونی در طول تاریخ سابقه ترور افراد قدرتمند را داشته است. فلیپ دوم هم در یک جشن عروسی توسط یکی از محافظان سلطنتی خود به قتل رسید.
۵- اسکندر مقدونی برای پادشاه شدن مبارزه کرداز آنجایی که المپیا، مادر اسکندر مقدونی اهل اپیروس (Epirus) بود، او تنها یک رگ مقدونی داشت و به همین دلیل هم باید برای به دست آوردن تاج و تخت مبارزه میکرد. اسکندر برای دستیابی به تاج و تخت یکی دیگر از زنان فلیپ را به همراه دخترش و دو شاهزاده مقدونی به قتل رساند؛ همچنین این وارث تاج و تخت، تعداد زیادی از فرقههای شورشی را هم نابود کرد.
۶- اولین لشکرکشی اسکندر مقدونی به بالکان بوددر بهار ۳۳۵ سال قبل از میلاد، اسکندر مقدونی قصد داشت تا مرزهای شمالی امپراتوری خود را تقویت کند به همین دلیل هم به سرکوب شورشیان پرداخت. او تعداد زیادی از قبایل و ایالتها را شکست داد و سپس شورشیان تبس را نابود کرد. بعد از اتمام این اقدامات اسکندر لشکرکشی خود به آسیا را آغاز کرد.
۷- اولین نبرد بزرگ اسکندر مقدونی با ایرانیان۳۳۴ سال پیش از میلاد، بعد از آنکه اسکندر از آسیای صغیر عبور کرد با سپاهی از ایرانیان مواجه شد که در آن سوی رودخانه گرانیکوس منتظر او بودند. سپاه ایرانیان به قدری قدرتمند بود که نزدیک بود اسکندر در آن درگیری کشته شد. اما به هر حال بعد از آن نبرد سنگین، لشکر اسکندر به سپاه ایران غلبه کرد و آنها را شکست داد.
۸- اسکندر مقدونی، داریوش سوم را در ایسوس شکست داداسکندر در محلی به نام ایسوس (سوریه امروزی) به نبرد با داریوش سوم پرداخت. طبق احتمالهای موجود، گفته میشود ارتش اسکندر تنها نصف جمعیت ارتش داریوش بوده، اما به علت کوچک بودن محل جنگ، ارتش بزرگ داریوش بسیار کمتر دیده میشد و زیاد کارساز نشد. طولی نکشید که در این نبرد ارتش مقدونی پیروز شدند و داریوش به سرعت به سمت شرق فرار کرد.
۹- داریوش سوم بعد از شکستی که در نبرد گوگمل داشت، کشته شدبعد از اینکه داریوش مجدداً در سال ۳۳۱ پیش از میلاد شکست خورد، این پادشاه ایرانی توسط یکی از استانداران خود (بارونها) سرنگون شده و به قتل رسید. با کشته شدن داریوش عملاً خاندان هخامنشی نیز فروپاشید و از آن پس اسکندر مقدونی پادشاه ایران و مقدونیه شناخته میشد.
۱۰- اسکندر ۳۲۷ سل پیش از میلاد به هندوستان لشکرکشی کرداسکندر تنها به تصاحب ایران قانع نشد؛ او به قدری جاه طلب بود که رویای فتح و تصاحب کل جهان را در سر میپروراند. همین موضوع هم باعث شد تا به فکر لشکرکشی در اطراف اقیانوس هند بیفتد.
در سال ۳۲۷ پیش از میلاد اسکندر از رشته کوه هندوکش گذشت تا به هندوستان برسد؛ از این لشکرکشی به عنوان خونینترین لشکرکشی زمان یاد میشود.
۱۱- ارتش اسکندر پس از نبرد هیداسپس شورش کردند۳۲۶ سال پیش از میلاد مسیح، نیروهای ارتش اسکندر با پوروس امپراتور وقت منطقه پاراواس مبارزه کرده و این بار هم پیروز شدند؛ گفته میشود این نبرد برای اسکندر تاوانی هم به همراه داشت! این پادشاه مقدونی سعی کرد تا ارتش خود را از طریق رودخانه هیپاسیس (بیاس) عبور دهد، اما آنها نپذیرفتند و خواستار برگشت شدند. در آن زمان اسکندر مقدونی مجبور به موافقت با درخواست آنها شد.
۱۲- اسکندر مقدونی در هیچ یک از لشکرکشیهای خود شکست نخورد!اسکندر استراتژی نظامی فوقالعادهای داشت و همین موضوع باعث شد تا نیروهای ارتشی خود را به خوبی تعلیم دهد. داشتن یک نیروی جنگی و ارتشی قوی باعث شد تا این پادشاه مقدونی از مهمترین و سرنوشتسازترین جنگهای خود سربلند و پیروز بیرون بیاید. گفته میشود اسکندر ریسکپذیری بالایی داشت و به همراه مردان مبارز ارتش خود وارد جنگ میشد. داشتن تمامی این ویژگیها باعث شد تا اقبال به نفع پیروزی این پادشاه مقدونی بچرخد.
زندگینامه اسکندر مقدونی و حمله ی او به ایران
اسکندر مقدونی،زندگینامه اسکندر مقدونی،همسر اسکندر مقدونی،بیوگرافی اسکندر مقدونی،عکس اسکندر مقدونی،حمله اسکندر مقدونی به ایران،داستان زندگی اسکندر مقدونی,مرگ اسکندر مقدونی،مجسمه اسکندر مقدونی،معلم اسکندر مقدونی,نام پدر اسکندر مقدونی،همسران اسکندر مقدونی,اسکندر مقدونی فرمانروای قدرتمند مقدونیه،عکس های اسکندر مقدونی,فتوحات اسکندر مقدونی
زندگینامه اسکندر مقدونی و حمله ی او به ایران
شیوه تربیت اسکندر مقدونی به شیوهٔ اشراف مقدونی بود
اسکندر مقدونی تا قبل از رسیدن به سن سی سالگی توانست یکی از بزرگترین امپراتوری های دنیای باستان را از آن خود کند که از دریای یونان تا هیمالیا گسترده بود. وی در جنگ ها شکست نمیخورد. در سراسر تاریخ، یکی از ده فاتحان بزرگ، اسکندر مقدونی نام داشت.
چکیده ای از بیوگرافی اسکندر مقدونی
نام:اسکندر سوم مقدونیه
زاده:۲۰ ژوئیه ۳۵۶ پ.م.
زادگاه:پلا، مقدونیهٔ
ملیت:ایرانی
دین و مذهب:چندخدایی یونانی
درگذشته:۱۰ یا ۱۱ ژوئن ۳۲۳ پ.م.
بیوگرافی اسکندر مقدونی
اسکندر مقدونی در شهر پلا پایتخت پادشاهی یونانی مقدونیهٔ باستان، در روز ششم ماه باستانی یونانی، که احتمالاً متناظر با ۲۰ ژوئیهٔ سال ۳۵۶ ق م بود، به دنیا آمد. فیلیپ دوم، پادشاه مقدونیه پدر وی بود و المپیاس، دختر نئوپتولموس یکم، مادر اسکندر مقدونی بود. چهارمین همسر فیلیپ، المپیاس نام داشت و با وجود آنکه فیلیپ هفت یا هشت همسر دیگر داشت، اما المپیاس چند وقتی همسر اصلی او محسوب می شد شاید به خاطر این که وی اسکندر را به دنیا آورده بود.فیلیپ در روز تولد اسکندر مقدونی، در شبه جزیرهٔ خالکیدیکه برای محاصرهٔ شهر پوتیدایا آماده شد. او در همان روز اخباری مبنی بر این که سپاهیان مختلط ایلیریا و پئونیا توسط سردارش پارمنیون شکست خورده و اسب هایش در بازی های المپیک پیروز شده اند، دریافت کرد. همچنين در این روز معبد آرتمیس در اِفِسوس، که یکی از عجایب هفت گانهٔ جهان باستان است، آتش گرفته و به تلی از خاک تبدیل شد.
هگسیاس گفته که معبد آرتمیس خاکستر شده است به علت اینکه آرتمیس، معبد را به قصد مراقبت از زاده شدن اسکندر مقدونی ترک کرده بود. چنین افسانه هایی امکان دارد در زمان به قدرت رسیدن اسکندر مقدونی، احتمالاً به فرمان خود او ترویج پیدا کرده باشد، تا بر قدرت مافوق بشری اسکندر و سرنوشت وی برای سروری بر جهانیان از همان لحظه ای که نطفه اش بسته شد، اثباتی باشد.
پرستاری به نام لانیکه، اسکندر مقدونی را بزرگ کرد. لانیکه خواهر کلیتوس سیاه، یکی از سرداران اسکندر در سال های آتی بود. یکی از اقوام مادر اسکندر، لئونیداس نام داشت و لوسیماخوس که از سرداران فیلیپ به شمار میرفت مربیان خصوصی اسکندر شدند. شیوه تربیت اسکندر مقدونی به شیوهٔ اشراف مقدونی بود و از همین رو خواندن و نوشتن، نواختن چنگ، سوارکاری، جنگیدن و شکار را یاد گرفت.
عزیزترین دوست اسکندر مقدونی، هفایستیون نام داشت
در سن۱۰ سالگی اسکندر مقدونی، تاجری از تسالی برای فیلیپ، یک اسب آورد و برای آن قیمت زیادی به میزان ۱۳ تالان درخواست کرد. فیلیپ میخواست سوار آن اسب شود ولی اسب نافرمانی کرد، به همین خاطر فیلیپ گفت که اسب را از او دور کنند. اسکندر مقدونی که می دانست اسب از سایهٔ خودش می ترسد، گفت برای رام کردن اسب مهلت میخواهد و سرانجام موفق به انجام این کار شد.
پلوتارک گفت که فیلیپ سرمست از نمایش شجاعانه ی پسرش، با چشمانی پر از اشک شوق، وی را بوسید و گفت:« پسرم، تو باید قلمرو وسیعی داشته باشی که بتوانی خواسته هایت را عملی کنی. شهر مقدونیه برایت خیلی کوچک است» و سرانجام برای پسرش آن اسب را خرید. اسکندر، نام اسبش را بوکفالوس گذاشت که به معنای «گاوسر» است. بوکفالوس، اسکندر مقدونی را تا پاکستان برد و هنگامی که آن اسب در سن سی سالگی بر اثر پیری مرد، اسکندر به یاد او شهر بوکفالا را نام گذاری کرد. شاهنامه و طبری وی را نوه دختری فیلقوس و پسر داراب کیانی می شناسند که داراب دختر ملِک یونان را حین بارداری او، به یونان بازگرداند.
دوران نوجوانی اسکندر مقدونی
زمانی که اسکندر مقدونی سیزده ساله شد، پدرش برای تربیت وی در پی یک مربی خصوصی بود و فرهیختگانی چون ایسوکراتس و اسپئوسیپوس را در نظر گرفت و حتی اسپئوسیپوس این پیشنهاد را داد که از ریاست آکادمی برای بر عهده گرفتن آموزش اسکندر، کناره گیری کند. فیلیپ در نهایت، ارسطو را به عنوان مربی پسرش انتخاب کرد و کلاس های آنان، در معبد نیمف ها در میزا برگزار شد. فیلیپ در ازای آموزش اسکندر، قول داد که شهر استاگیرا، زادگاه ارسطو، را که توسط خودش ویران شده بود مجددا از نو بسازد و شهروندانی که در آن شهر به بردگی گرفته شده بودند را بخرد یا آزاد کند و مجدداً به آنان مکانی برای زندگی در زادگاهشان بدهد و نیز افردی که در زندان بودند را عفو کند.
اسکندر در نبردها چه چیزهایی/ کسانی را حتما با خود می برد؟
* همیشه کتاب ایلیاد هومر همراه اسکندر مقدونی بود. طبق گفته ی او این کتاب «گنجینه همراهیست که تمامی دانش ها درمورد جنگ، در آن شرح داده سده است.» ارسطو در نسخه ای از ایلیاد که همراه اسکندر بود، حاشیه نویسی و متن را تصحیح کرده بود. او این کتاب را همیشه در زیر بالش و کنار خنجرش می گذاشت. در بین غنیمت هایی که از داریوش سوم گرفته بودند، صندوق زیبا و گرانی بود که اسکندر در این فکر بود که چه چیز گرانبهایی را در این صندوق بگذارد. وی از اطرافیانش پرسید چه چیزی شایسته گذاشتن در داخل این صندوق است؟ هر کسی نظری داد تا این که خودش گفت: این صندوق لایق ایلیاد هومر است.
اسکندر مقدونی در زمان داریوش سوم در لشکر کشیهایش به آسیا، به سرزمین هخامنشیان حمله کرد
* عزیزترین دوست اسکندر مقدونی که هفایستیون نام داشت، همیشه همراه او بود. آن ها اکثر اوقات با هم در یک چادر می خوابیدند، گشت و گذار میرفتند و با هم در میدان جنگ می جنگیدند. اسکندر مقدونی بقدری هفایستیون را دوست داشت که وقتی فردی یک بار او را با اسکندر اشتباه گرفته و به او تعظیم کرده بود، گفت «هفایستیون نیز اسکندر است». اسکندر پس از فوت هفایستیون، ساعت ها بر جسدش گریه کرد. بعد هم به علامت عزاداری، موهای سرش را کوتاه کرد و دستور داد تا پزشکی که برای تماشای مسابقات، بستر هفایستیون را ترک کرده بود اعدام کنند. عاقبت در لشکرکشی بعدی دستور داد که قبیله ای را برای روح او بعنوان قربانی بکشند. اسکندر پس از مرگ هفایستیون از شدت ناراحتی مدام نوشیدنی مصرف می کرد و زمینه ی مرگش هم از همین راه فراهم شد.
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟