معنی جرات
مهدی
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟
معنی جرات را از این سایت دریافت کنید.
جرات
معنی جرات - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید
جرات
/jor~at/
مترادف جرات: بی باکی، بی پروایی، تهور، جربزه، جسارت، دلیری، زهره، شهامت، عرضه، گستاخی، وثبهبرابر پارسی: گستاخی، یارابستن تبلیغات
فارسی به انگلیسی
courage, audacity, pluckiness, spunk
مترادف ها
gut (اسم)
شکم، طاقت، نیرو، تنگه، روده، زه، جرات، دل و روده، شکنبه، احشاء، شکم گندگی، بنیه
grittiness (اسم)
ثبات قدم، جرات، شن داری، حالت شنی
courage (اسم)
یارایی، مروت، چیرگی، شجاعت، دلیری، جرات، رشادت، دلاوری
spirit (اسم)
معنی، روح، جان، روان، جرات، رمق، روحیه، مشروبات الکلی
venture (اسم)
مخاطره، سرگذشت، جسارت، جرات، ریسک، مبادرت، اقدام بکار مخاطره امیز
daring (اسم) شهامت، جرات، پردلی mettle (اسم)
غیرت، گرمی، جنس، فطرت، جرات، خمیره
spunk (اسم)
چوب، دلیری، دل، جرات، اتش زنه
بستن تبلیغات
لغت نامه دهخدا
جرات. [ ج ِرْ را ] ( ع اِ ) ج ِ جَرَّة. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به جرة شود.
جرأت. [ ج ُ ءَ ] ( ع مص ، اِ مص ) جرئت دلیری نمودن. ( ناظم الاطباء ). روی آوردن به چیزی و گستاخی کردن. ( از اقرب الموارد ). حالتی که انسان به خلاص امید نیکودارد و افتادن به مکروه را دور داند و مکروه نزد اوغیرموجود یا دور باشد. دلیری. یارا. دل. جگر. جسارت. گستاخی. تهور. زهره. ( یادداشت مؤلف ) :
سخن بسیار باشد جرأتم نیست
نفس از ترس نتوانم کشیدن.
ناصرخسرو.
اگر همگنان دست در دست من ندهید... وکیل دریا را جرأت افزاید. ( کلیله و دمنه ).رجوع به جراءة شود.
جرأت. [ ج ُ ءَ ] ( اِخ ) سیدجعفر. از شعرای شاه جهان آباد است و او را با شاه گلشن شیخ سعداﷲ کمال اتحاد و انسلاک ، در زمره سپاه پادشاه محمدشاه داد شجاعت و جرأت میداد. بیت زیر از اوست :
ریختی خون مگر از شهر فرنگ آمده ای
تا دم از صلح زنم بر سر جنگ آمده ای.
( از صبح گلشن ص 100 ).
و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
بستن تبلیغات
فرهنگ فارسی
دلیرشدن، دلیری، دلیری نمودن، بیباکی، پردل
( اسم ) دلیری پردلی : ( ( جرات حرف زدن ندارد. ) )
سید جعفر از شعرای شاه جهان آباد است و او را با شاه گلشن شیخ سعدالله کمال اتحاد و انسلاک در زمره سپاه پادشاه محمد شاه داد شجاعت و جرات میداد .
فرهنگ معین
( جرأت ) (جُ أ ) [ ع . ] (اِمص . ) دلیری ، پردلی .فرهنگ عمید
=جرئت
واژه نامه بختیاریکا
اورائی؛ زَهلِه؛ پِرَک
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] جرأت. جسارت در انجام کاری که احتمال خطر دارد را جرأت می گویند و از آن به مناسبت در باب اجتهاد و تقلید و قضاء سخن گفته اند.جرأت عبارت است از جسارت در امری و اقدام به کاری که احتمال خطر یا انحراف در آن هست. اجتهاد و جرأت برخی، بسیار جرأت نداشتن مجتهد در فتوا را از شرایط جواز تقلید از او برشمرده اند؛ بنابر این، تقلید از مجتهدی که در فتوا دادن نهایت جرأت را دارد جایز نیست؛ لیکن برخی گفته اند: چنانچه زیادی جرأت ناشی از تبحّر و تتبع بسیار و تسلّط مجتهد بر ادلّه و قواعد و فروع مختلف باشد نه تنها نقص به شمار نمی رود، بلکه مزیتی است که موجب تعین تقلید از او می شود؛ مگر آنکه زیادی جرأت ناشی از کج سلیقگی مجتهد و انحراف وی از شیوه اجتهاد مقبول یا کم تقوایی او باشد. قاضی و جرأت برای قاضی مکروه است در دادگاه به قدری نرمی و ملاطفت از خود نشان دهد که دو طرف دعوا جرأت پیدا کنند.
wikifeqh:
[ویکی فقه] جسارت در انجام کاری که احتمال خطر دارد را جرأت می گویند و از آن به مناسبت در باب اجتهاد و تقلید و قضاء سخن گفته اند.جرأت عبارت است از جسارت در امری و اقدام به کاری که احتمال خطر یا انحراف در آن هست.
اجتهاد و جرأت
برخی، بسیار جرأت نداشتن مجتهد در فتوا را از شرایط جواز تقلید از او برشمرده اند؛ بنابر این، تقلید از مجتهدی که در فتوا دادن نهایت جرأت را دارد جایز نیست؛ لیکن برخی گفته اند:
چنانچه زیادی جرأت ناشی از تبحّر و تتبع بسیار و تسلّط مجتهد بر ادلّه و قواعد و فروع مختلف باشد نه تنها نقص به شمار نمی رود، بلکه مزیتی است که موجب تعین تقلید از او می شود؛ مگر آنکه زیادی جرأت ناشی از کج سلیقگی مجتهد و انحراف وی از شیوه اجتهاد مقبول یا کم تقوایی او باشد.
قاضی و جرأت
برای قاضی مکروه است در دادگاه به قدری نرمی و ملاطفت از خود نشان دهد که دو طرف دعوا جرأت پیدا کنند.
wikifeqh: جرات بستن تبلیغات
جدول کلمات
جرأت یارا یارا
فارسی به عربی
تجاسر , روح , شجاعة , قوة الشخصیة , معی , مغامرة
پیشنهاد کاربران
ترتیب: قدیمیجدیدرای موافقرای مخالف
علی دوستی نوگورانی٠٢:٠٨ - ١٣٩٧/٠٢/٠١ بی باکی
گزارش12 | 1
بهرام س٠٩:٤٨ - ١٣٩٧/٠٢/٣٠ پردلی
گزارش23 | 1
بهرام١٠:٠٥ - ١٣٩٧/٠٤/٢٣ دلیری
گزارش41 | 1
علی علیزاده تکمران١٦:١٥ - ١٣٩٧/١٠/٢٥ شجاع
گزارش25 | 2
ت . ج١٨:٢٤ - ١٣٩٧/١١/٠٣
به کسی که دل کاری را داشته باشد ، با جرات می گویند
گزارش16 | 2
شهریار آریابد٠٩:١٤ - ١٣٩٧/١١/٢٣
در پهلوی " ایارش " از بن ایاریدن به چم جرات کردن است، برابر نسک فرهنگ کوچک زبان پهلوی از مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی.
گزارش9 | 1
اشکان١٩:٤٤ - ١٣٩٨/٠١/٢٣
جرات ندارد: دل ندارد
جرات نمیکند : دل نمیکند
گزارش18 | 1
بیتا٢٢:٠٤ - ١٣٩٨/٠٦/١٨ یعنی نترس بودن
گزارش9 | 1
Farhood٠٠:٣٩ - ١٣٩٩/٠٧/٠٩ enterprise=
گزارش2 | 1
پارسا میریوسفی١٦:٥٧ - ١٣٩٩/١٢/٠٩ شهامت
گزارش16 | 1
بابایی٢٣:١٦ - ١٤٠٠/٠٢/١٣ Assertiveness
گزارش5 | 1
مهرداد٠٤:١٧ - ١٤٠٠/١٠/١١ دلاوری
گزارش0 | 1
مرتضی١٦:٢٣ - ١٤٠١/٠٩/٢٣
شجاعت ، اقدام به انجام کاری به جای انجام ندادن آن
معنی جرات
معنی واژهٔ جرات در واژگان مترادف و متضاد به فارسی، انگلیسی و عربی از واژهیاب
فرهنگ حاضر تألیف فرجالله خداپرستی می باشد و از تارنمای «دادگان» برگرفته شده است.
جرات
واژگان مترادف و متضاد
بیباکی، بیپروایی، تهور، جربزه، جسارت، دلیری، زهره، شهامت، عرضه، گستاخی، وثبه
جستوجوی جرات در واژهنامههای دیگر
نگارش معنی دیگر برای جرات
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟