گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس
مهدی
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟
گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس را از این سایت دریافت کنید.
دیوان حافظ/درد عشقی کشیدهام که مپرس
[پنهانسازی]
لطفاً فهرست پروژههای جاری را در ورودی کاربران ببینید و به انتخاب خود در یکی از آنها مشارکت کنید.
Download
دیوان حافظ/درد عشقی کشیدهام که مپرس
< دیوان حافظاز ویکینبشته پرش به ناوبری پرش به جستجو →
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرسدیوان حافظدرد عشقی کشیدهام که مپرس
دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس←
۲۷۰ درد عشقی کشیدهام که مپرس زهر هجری چشیدهام که مپرس ۲۷۰
گشتهام در جهان و آخر کار دلبری برگزیدهام که مپرس
آنچنان در هوای خاک درش میرود آب دیدهام که مپرس
من بگوش خود از دهانش دوش سخنانی شنیدهام که مپرس
سوی من لب چه میگزی که مگوی لب لعلی گزیدهام که مپرس
بی تو در کلبهٔ گدائی خویش رنجهائی کشیدهام که مپرس
همچو حافظ غریب در ره عشق
بمقامی رسیدهام که مپرس
دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بسدارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرسبازگشت به بالای صفحه
ردهها: آثار حافظآثار محمد قزوینیآثار تصحیحیآثار قاسم غنیغزلیات حافظ
گنجور » حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰
لغتنامه ابجد قرآن 🔍 وزن
ورود کاربر / نامنویسی
حافظ » غزلیات »
غزل شمارهٔ ۲۷۰
دردِ عشقی کشیدهام که مَپُرس
زهرِ هجری چشیدهام که مَپُرس
گشتهام در جهان و آخرِ کار
دلبری برگزیدهام که مپرس
آن چنان در هوایِ خاکِ دَرَش
میرود آبِ دیدهام که مپرس
من به گوشِ خود از دهانش دوش
سخنانی شنیدهام که مپرس
سویِ من لب چه میگَزی که مگوی
لبِ لعلی گَزیدهام که مپرس
بی تو در کلبهٔ گداییِ خویش
رنجهایی کشیدهام که مپرس
همچو حافظ غریب در رَهِ عشق
به مَقامی رسیدهام که مپرس
اطلاعات
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
منبع اولیه: ویکیدرج
خوانشها
غزل شمارهٔ ۲۷۰ به خوانش سهیل قاسمی
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۲۷۰ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۲۷۰ به خوانش فریدون فرحاندوز
غزل شمارهٔ ۲۷۰ به خوانش لیلا شب خیز
غزل شمارهٔ ۲۷۰ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانشها موارد هم آهنگ
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲۲
گرم و سردی چشیده ام که مپرس
هم به مردی رسیده ام که مپرس
این چنین جام می که می نوشی
دُرد دردی چشیده ام که مپرس
این چنین مست و لاابالی وار
[...]
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۳
گفتگویی شنیده ام که مپرس
نگهی واکشیده ام که مپرس
در محبت ز آه بی تأثیر
اثری باز دیده ام که مپرس
منم آن هرزه گرد کز پی دل
[...]
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
شهرام ناظری » شورانگیز » ساز و آواز
سالار عقیلی » عشق ماند » تصنیف نوا / درد عشق
محمدرضا شجریان » اجراهای خصوصی » درد عشق – اجرای خصوصی شجریان و موسوی – ماهور
اوهام » آلوده » درد عشق
محمدرضا لطفی » رمز عشق » درد عشقی کشیدهام که مپرس
معرفی آهنگهای دیگر
تصاویر مرتبط در گنجینهٔ گنجور
منبع کاغذی گنجور
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال ۲۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
حامد خ (طایر) در ۱۰ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۱، ساعت ۲۰:۵۴ نوشته:
من به گوش خود از دهانش دوش
سخنانی شنیدهام که مپرس
اگر نشنیده بودی لسان غیب نبودی و تا این زمان حیات نداشتی....
الحق که عاشق العشاقی
حسن در ۸ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳، ساعت ۰۰:۵۶ نوشته:
من برای گل هفده ساله ی از دست رفته ام معین جانم این شعر راالهام گرفتم و گفتم
رفتی دیار باقی ای گل مرا/ داغی به دل گذاشت خدای زحمان که مپرس
بودی نشان نازنین من ای گل قشنگ/دیگر نشانی ندارم زمن نشان مپرس/شب های من همیشه باد تو صبح می شود/چون صبح شد ای دوست دیگر زمن نشان مپرس/ دوستان همه به خوشی ز تو یاد می کنند/این خاطرات شیرین چنان زمین گیر کرده مرا که مپرس/اشکهای آغشته به خون آبرو بر، امانم نمی دهد/چون از فراغ عشق تو زهری چشیده ام که مپرس /ای کاش از میان آتش سوزان این جهان برای من /راهی بدیدار با تو بود عزیز دلم نگو چرا و مپرس/ اه آن زمان که خرامان خرامان به روی دست می بردند/رنجی کشیدم ای جان پدر از آن که هیچ مپرس/روز وداع با تو تا قیامت نمی رود از یاد /مسکین ترین مردم روی زمین را زمن مپرس /یارب تو با حسین فاطمه چه کرده ای/دردی کشید ز دست دشمنان توبه زهرا قسم از او مپرس
دکتر ترابی در ۷ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۲۱ نوشته:
مپرس!
می گویند علامه دهخدا، دکتر محمد معین را در
کار لغت نامه وصایت فرموده بود.
( و گویا این دو پیش از آن یکدیگر ندیده بودند؟)
دهخدا گرد جهان گشته بود، درد عشق کشیده
و زهر هجر چشیده، رنج ها برده بود تا زبان
فارسی را به دلبری بر گزیند.
اینک ، در آخر کار، در پایان راه ، استاد معین بر
بالین اوست؛ به عیادت و چون احوال می
پرسد؛ چشم میگشاید و می گوید :
مپرس! و معین میخواند :
درد عشقی کشیده ام که مپرس.......
من به گوش خوداز دهانش دوش.....
و..
همچو حافظ غریب در ره عشق
به مقامی رسیده ام که مپرس
و چون غزل به پایان میرسد ، چشم فرو می بندد
و جان به جان آفرین تسلیم.
یاد جمله والا مقامان روزگار گرامی باد.
کسرا در ۷ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۵۷ نوشته:
2بیت اول این شعر داره واضح و با شیرین ترین لحن ممکن نصیحت و راهنمایی میکنه مارو...
میگه آقا & خانم... دوران عاشقانه ای با کسی داشتی... خوش بودی... دلت درگیر بود... خاطره ها داشتی... اما دیگه گذشت... پس دیگه افسوس خوردن فایده ای نداره... چون زندگی ادامه داره پس بپا خیز و بیت دوم شاعر گرانمایه رو اجرا کن... اگر جسارتی کردم خدمت حضار عرض میخوام اما گاهی اوقات گویا کسی باید ما را برای کاری تشویق کند تا دل و دماغ انجام کار راداشته باشیم... اگر دلشکسته ای... به حرف من نه... به حرف حافظ در 2 بیت آغازین این شعر توجه کن و برخیز...
بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟